شب بود سیب را ندیدم ماه را گاز زدم!
شب بود سیب را ندیدم ماه را گاز زدم!
چند قدم روی آب

 

۱- Hit : هم خود واژه ی hit و هم اصطلاحاتی که با اون ساخته میشن اکثرا جزو اصطلاحات خیلی پر کاربرد و محبوب تو انگلیسی (چه spoken ، چه informal و چه slang) محسوب میشن. یکی از کاربردهای hit که من اخیرا (منظور چند سال اخیر!) خیلی باهاش مواجه شدم اینه : “go to” که به نظر میرسه بیشتر تو گفتگوهای خیلی خودمونی تر(informal spoken) رایجه.
I wanna hit the library
یعنی می خوام برم کتابخونه ، we’re gonna hit the beach یعنی “قراره که بریم ساحل
Hit the bed
هم یعنی go to bed
یه چندتا کاربرد دیگه از hit :
* hit the town :
یه اصطلاح خیلی خودمونیو و جدید. مثلا وقتی به کسی میگیم let’s hit the town یعنی اینکه بیا بریم بیرون و خوش بگذرونیم (البته با خرج کردن! یعنی رفتن به فروشگاه ، بار ، رستوران یا …)
نکته: hit the town رو با hit town اشتباه نگیرین. Hit تو hit town یعنی arrive
مثال: the president is hitting New York tomorrow

 

* hit the books : خیلی معروفه یعنی سخت درس خوندن (معمولا وقتی بکار برده میشه که بگین مثلا فردا امتحان دارین و باید سخت بشینین و مطالعه کنین)
hit the shower :
دوش گرفتن (hit در نقش do) 

Ditch: ditch- 2از اون اصطلاحات پر کاربرد و پر استفاده تو انگلیسی محاوره ای امریکاییه و قطعا تو خیلی فیلم ها باهاش روبرو شدین.
این اصطلاح تو موقعیت های مختلف معانی متفاوتی داره اما اون مفهوم کلیش یکیه.
مفهوم کلی: “از شر چیزی/کسی خلاص شدن
مفاهیم جزئی: دو دره کردن ، پیچوندن ، بیخیال شدن ، دس به سر کردن ، قال گذاشتن ، بهم زدن رابطه (عاشقانه)
مثال۱: let’s ditch school and go to the park
چطوره بیخیال مدرسه شیم (دو درش کنیم) و بریم پارک 

مثال۲: I’m mad at Simon. He ditched me at the party last night
از دست سایمون خیلی عصبانیم. دیشب تو مهمونی قالم گذاشت

مثال۳: I wanna ditch the old furniture
می خوام از شر این اثاث های قدیمی خلاص شم

مثال۴: did you hear Jeremy’s ditched his girlfriend
شنیدی که جرمی با دوست دخترش بهم زده

۱- that was close : نزدیک بودا!
مثال: that was close! You almost hit that man
مثال: she was close to death 

live in hope of sth-: 2 به امید چیزی زنده بودن ( in hope of doing sth )
I live in hope of seeing my son
 

 be lost : -  3یکی از معانی lost اینه : اعتماد بنفس نداشتن طوری که ندونی چیکار کنی و اکثرا هم با این چارچوب میاد: I’d be lost without…
مثال: I’d be badly lost without your help
بدون کمک تو بد جور لنگ می موندم (نمیدونستم چیکار کنم)” 

pop quiz : - 4به قول مترجمان وطنی یعنی “امتحان یهویی”! درواقع pop quiz همون امتحانیه که معمولا معلما بدون اطلاع قبلی و در قالب چند تا سوال (مثلا دو یا سه) از دانش اموزا میگیرن.
مثال: my math teacher gave us a pop quiz today 

easy does it- 5یعنی “ارومتر” ، “مراقب باشین” . در واقع در خطاب به کسی استفاده می کنیم که داره چیزی رو حمل می کنه یا حرکت میده.
مثال: easy does it! Davis. You were close to breaking mirror
دویس اروم تر بابا! داشتی اینه رو میشکستی 

as if/though -6یعنی انگار ، مثل اینکه و like هم همین معنی رو میده. تو گفتگوهای روزمره like بیشتر رایجه.
مثال: he behaved like nothing had happened
اون طوری رفتار می کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده!”

مثال: it sounds like you had a good time
به نظر میرسه که انگار بهتون خوش گذشته

مثال: Brian the way shook his head as if to say “don’t trust him”
برایان طوری سرش رو تکون میداد که انگار می خواست بگه “بهش اعتماد نکن

 





نوشته شدهشنبه 5 آذر 1390برچسب:اصطلاحات انگلیسی, توسط نیلوفر
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.